۲۹.۵.۸۸

آبستن2

شب اومدی داریم با هم چت میکنیم یهو ساکت میشی
هی بیز میزنم میگم کوشی؟! میگی اوون اومده دارم باهاش صحبت میکنم
ساکتم
ساکتی( برا من)
ساکتم

پیغام میدم
میگم بیا اینجا
آبستن 1 رو بخون
میخونی
میگی واقعاَ که!
خوبه خودت هزار بار گفتی ما به درد ازدواج نمیخوریم
مکث میکنم
میگم
من الانم همینو میگم
مگه همیشه همه رابطه ها به ازدواج ختم میشه؟!
میگی
به خودت بگو
پس این چرت و پرتا چیه تو وبلاگت نوشتی؟
میگم
خب برام سخت بود یهووو بهم بگی به اووووووون خیانت میکنی!
من باعث میشم به اون خیانت کنی؟!!!
.
.
.
من که زودتر از اون....
این روزا همش از توووو" دیوونه" میشنوم
هر چی میگم میگی "دیوونه "
آخر بهت میگم انقدر بهم گفتی "دیوونه" که هر وقت میگی فکر میکنم داری بهم میگی "عزیزم "
.
.
این بار میگی

دیووووووووووووووووووووووووووووووووووووووونه
میگم
اوووووخ
این یعنی
عزیزززززززززززززززززززززززززززززززززم
.
.
.
میگم اصلاًََ تو که میدونی من یه داداشه بزرگ دوس دارم تو داداشمی
میگی
میخوای خودتو گول بزنی یا منو؟
میگم
تو که گول نمیخوری تو دیگه اونو داری
خودمو شاید میخوام گوول بزنم
اون عکس اخمو که زبون درازی میکنه میزنی برام
.
.
.
در کل یه جوریه این رابطه منم میدونم توام میدونی ولی نمیشه یهو تمومش کرد اونم برا من که دلم نمیخواد با بدی و خاطره تلخ از کسی جدا بشم اونم با تو که خودت میدونی با هیشکی غیر تو اینجوری نبودم و نیستم

به قول خودت دیوونم دیگه...
پس
به همین منوال میگذره...





........................................................................

پی نوشت: یه کامنت به نام ناردو.نه تو پست قبل داشتم
ناردونه جون اگه خودتی باید بگم من گمت کردم خیلی وقته
اگه اینجارو خوندی آدرستو بده خخخخخخخخخخیلی الان از پستتات عقب افتادم.

۲۷.۵.۸۸

آبستن1

باز دوباره دارم احساس سنگینی میکنم

چند وقتی میشه که دوباره زخمش سر باز کرده

چرا باز دوباره من...

همش تقصیر خودمه

نه همش نه

توام تقصیر داری

اندفه من دیگه واقعــــــــــــــــــــآ به دیوونگی خودم دارم مطمین میشم

.

.

.

نا شکری کردم

الان دیگه اوضاع رو خراب تر کردی

اون کیه؟!!

من اون وسط چی میخوام؟

چی میگم؟

نه من که زودتر اومده بودم

اون خیلی بعد تر از من اومد

اون چی میخواد ازت؟

من میدونم که اون هست اما اون نمیدونه که من هستم

میبینی من چقدر صبورم

میبینی من چقدر...

ولی تو بازم اونو...