۱۰.۳.۸۷

ویکتور هوگو:

اول از همه برایت آرزومندم که عاشق شوی، و اگر هستی، کسی هم به تو عشق بورزد،و اگر اینگونه نیست، تنهائیت کوتاه باشد،و پس از تنهائیت، نفرت از کسی نیابی.آرزومندم که اینگونه پیش نیاید، اما اگر پیش آمد،بدانی چگونه به دور از ناامیدی زندگی کنی. برایت همچنان آرزو دارم دوستانی داشته باشی، از جمله دوستان بد و ناپایدار، برخی نادوست، و برخی دوستدارکه دستکم یکی در میانشان بی‌تردید مورد اعتمادت باشد. و چون زندگی بدین گونه است،برایت آرزومندم که دشمن نیز داشته باشی،نه کم و نه زیاد، درست به اندازه،تا گاهی باورهایت را مورد پرسش قرار دهد، که دستکم یکی از آن‌ها اعتراضش به حق باشد،تا که زیاده به خودت غرّه نشوی.و نیز آرزومندم مفیدِ فایده باشی نه خیلی غیرضروری،تا در لحظات سخت وقتی دیگر چیزی باقی نمانده است همین مفید بودن کافی باشد تا تو را سرِ پا نگه‌دارد. همچنین، برایت آرزومندم صبور باشی نه با کسانی که اشتباهات کوچک می‌کنندچون این کارِ ساده‌ای است، بلکه با کسانی که اشتباهات بزرگ و جبران ناپذیر می‌کنندو با کاربردِ درست صبوری‌ات برای دیگران نمونه شوی. و امیدوام اگر جوان هستی خیلی به تعجیل، رسیده نشوی و اگر رسیده‌ای، به جوان‌نمائی اصرار نورزی و اگر پیری، تسلیم ناامیدی نشوی چرا که هر سنّی خوشی و ناخوشی خودش را دارد و لازم است بگذاریم در ما جریان یابند. امیدوارم سگی را نوازش کنی به پرنده‌ای دانه بدهی، و به آواز یک سَهره گوش کنی وقتی که آوای سحرگاهیش را سر می‌ دهد.چرا که به این طریق احساس زیبائی خواهی یافت، به رایگان. امیدوارم که دانه‌ای هم بر خاک بفشانی هرچند خُرد بوده باشدو با روئیدنش همراه شوی تا دریابی چقدر زندگی در یک درخت وجود دارد. بعلاوه، آرزومندم پول داشته باشی زیرا در عمل به آن نیازمندی و برای اینکه سالی یک بارپولت را جلو رویت بگذاری و بگوئی: «این مالِ من است»فقط برای اینکه روشن کنی کدامتان اربابِ دیگری است! و در پایان، اگر مرد باشی، آرزومندم زن خوبی داشته باشی و اگر زنی، شوهر خوبی داشته باشی که اگر فردا خسته باشید، یا پس‌فردا شادمان باز هم از عشق حرف برانید تا از نو بیاغازید. اگر همه‌ی این‌ها که گفتم فراهم شد دیگر چیزی ندارم برایت آرزو کنم!
این بود ارزوهای ویکتور هوگو.

۷.۳.۸۷

دلم پرواز می خواد

چقدر دلم دو تا بال می خواد.دلم می خواد پر بکشم برم یه جای دور اون دور دورا.
دور از ادما دور از خونه ها دور از ماشینا...
چقدر دلم پرواز می خواد دلم میخواد برم اون بالا بالاها از اون بالا این پایینو نگاه کنم.
دلم می خواد پر بکشم برم جایی که بارون می باره تا اولین کسی باشم که چکیدنش رو از سقف اسمون می بینه
دلم می خواد از اون بالا روزهای رفتمو نگاه کنم...
4 سال پیش
5 سال پیش
9 سال پیش
12 سال پیش...
چه زود گذشتین روزای قشنگم دارم لحظه لحظه هاتونو از این بالا بوووووووو می کشم...

۵.۳.۸۷

قهوه


من عاشق نسکافه وقهوه مخصوصا با شیر هستم.

و بر خلاف خیلی ها قهوه تلخ دوست ندارم با شکر می خورم .تازه نه توی فنجان بلکه تو لیوان.

الانم لیوان خالی شده از قهوه کنار دستمه.

رفتم تو گوگل ببینم اصلا قهوه خوبه یا نه این چیزا توش بود:

خواص قهوه:

۱- به دلیل خاصیت نشاط بخشی قهوه، ضد افسردگی است.
۲- نوشیدن یک فنجان قهوه در بسیاری از مواقع سردرد شما را برطرف می‌کند.
۳-قهوه به دلیل داشتن ماده‌ای به نام تانن از پوسیدگی دندان جلوگیری می‌کند.
۴- تحقیقات ۹ ساله دانشمندان ژاپنی نشان می‌دهد مصرف منظم قهوه به دلیل دارا بودن اسید کلروژونیک، خطر ابتلا به سرطان کبد را تا ۴۹ درصدو مصرف نامنظم قهوه می‌تواند خطر ابتلا به سرطان کبد را تا ۲۹ درصد کاهش دهد.
۵- محققان هلندی به این نتیجه رسیدند که نوشیدن یک فنجان قهوه در طی روز خطر ابتلا به دیابت را کاهش می‌دهد. زیرا ترکیبات موجود در قهوه از جمله منیزیم و پتاسیم به سوخت و ساز قند رد بدن کمک می‌کند.
۶- تحقیقات مريم سابقی و یاسر دری، دو محقق ایرانی در آمریکا نشان داده است که بوییدن دانه های قهوه می تواند باعث بازگشت اشتهای از دست رفته پس از آشپزی شود. آنان معتقدند که مولکول های قهوه با حرکات جنبشی خاص خود باعث جدا شدن مولکول های غذا از گیرنده های بویایی بینی و بدین ترتیب باعث بازگشت اشتها می شود.اين دو محقق همچنین این روش را جهت افزایش سلامتی حیوانات در موسسه های تحقیقاتی پیشنهاد کرده اند.

احتیاط!
بدون تردید افراط در مصرف هر ماده غذایی اثر خوشایندی به دنبال نخواهد داشت. بنابراین با مصرف به اندازه قهوه در طول روز از زیان‌های مصرف بیش از اندازه آن از جمله بی‌خوابی، سوءهاضمه و بالا رفتن فشار خون پیشگیری کنید.
مادران باردار: دانشمندان دانمارکی طی ۱۰ سال تحقیق و بررسی به مادران باردار اعلام کردند برای اطمینان از به دنیا آوردن یک نوزاد سالم بیش از ۳ فنجان قهوه (۳۰۰ میلی گرم کافئین) در روز مصرف نکنند.«من زندگیم را با تعداد قاشق‌های قهوه پیمانه می‌کنم» تی اس الیوت

ریشه کلمه قهوه:
لغت انگلیسی Coffee احتمالاً از لغت عربی Qahva گرفته شده‌است و در اتیوپی به آن Bunn و یا Bunna(زبان «امحاریک» (Amharic) زبان مردم اتیوپی) و در زبان تیگرینیایی (Tigrinya) به آن Bunni و در زبانهای دیگر، نامهایی که همه از ریشه کلمه Bunn گرفته شده‌اند نامیده میشود. در واقع لغت عربی qahwa (قهوة) خلاصه شده کلمه «قهوة البن» qahwat al-bunn بوده که به معنی شراب گیاه بن است. چون در دین اسلام نوشیدن الکل نفی شده بود، قهوه به عنوانی جانشینی مناسب مورد استفاده قرار گرفت. بعدها کلمه عربی «قهوة» در زبان ترکی به «کهوه» Kahve معروف شد که همین کلمه در زبان ایتالیایی به Caffe و در زبانهای فرانسوی، پرتغالی و اسپانیای به نام Cafe مورد استفاده قرار گرفت. سابقه این لغات به دهه آخر قرن ۱۶ برمی گردد ولی لغت "Coffee" از اواسط دهه ۱۶۰۰ مورد استفاده قرار گرفت.

صورتی


من رنگ صورتی رو خیلی دوست دارم.

اونایی که مثل من از این رنگ خوششون میاد میگن صورتی اینجوریاست:

رنگ صورتي مي تواند باانرژي خود احساسات مربوط به مهرباني ، شفقت ، حامي ، يكرنگي ، صراحت ، عشق ، اعتمادو ايمان به آنچه كه لازم است را تقويت مي بخشد. رنگ صورتي به واسطه داشتن نيروي خاص ، غده تيموس را تحت تاثير قرارداده وانسان را داراي نيروي بخشندگي و با عاطفه مي سازد . در تداعي معاني و خاطرات نيز وجود اين رنگ مفيد واقع مي گردد. به طور خلاصه رنگ صورتي در رفع كدورت ، ناراحتي هاي عصبي ، خشم و آرامش رفتاري بسيار مفيد بوده و حالت موثري دارد.

۲.۳.۸۷

حک شدم


اینجا هم تمام شد

به همین سادگی....

امروز بعد از دو سه روز به وبلاگی سر زدم که مطالبش رو خیلی دوست داشتم نویسنده وبلاگ دست توانایی داشت تو بیان مشکلات خودش و بیان مشکلات جامعه و نیازهای عاطفی و روانی جوونها. اما به محظ باز شدن وبلاگ عنوان این بود: اینجا هم تمام شد به همین سادگی...

نمی دونم کدوم بی انصافی این کارو کرده بود هیچ کس نویسنده وبلاگ رو نمی شناخت فقط از جنسیت و سن خودش گفته بود تمام کسانی هم که نظرات خودشون و گاهی مشکلات خودشون رو بیان می کردن در صدد بودن بفهمن نویسنده کیه و چه شخصیتی داره ولی با زیبایی هر چه تمام در خواست هاشون رد می شد.

خلاصه که دلم سوخت چون هم معلوم بود خیلی غم داره و تو وبلاگش یه جورایی خودش رو اروم می کنه هم اینکه خیلی صادقانه خواسته ها و نظراتش رو بیان می کرد.علاوه بر این نوشته هاش به من خیلی چیزا یاد داد.

به هر حال امیدروارم هر کی که هست و هر جا که هست به خواسته هایی که به صلاحش هستن برسه.

اگه منم یه روز حک شدم ...

۱.۳.۸۷

کودکی


ادم که به یاد گذشته هاش می افته چشمونش از گریه اشک الود می شه .تصویری از روزهای رفته می بینه که درون هر چهره ای نابود میشه هر پرستویی که به سویی می پره خبر پایون فصلی رو می بره . هر گل تازه ای که چشم باز می کنه به خودم می گم که این نیز می گذره....
کوچه های خاکی تهرون قدیما پر ز اواز نشاط بچه ها بود شهر فرنگی تو اون دنیای کوچک قصه هاش شیرین ترین قصه ها بود .
هر پرستویی که به سویی می پرید خبر اغاز قصل هارو می شنید هر گل تازه ای که چشم باز می نمود شاهد روزای خوب کودکی بود....
کودکی بود....

۳۱.۲.۸۷

چگونه شیوه اندازه گیری پدید امد؟

قصد دارم از مطالب علمی هم بیشتر تو وبلاگم استفاده کنم. مطالبی رو که براتون نقل میکنم سعی می کنم به ساده ترین صورت بیان کنم تا قابل درک برای همه باشه اما در این بین از اساتید هم خواهشمندم اگر کم و کاستی یا اشتباهی در گفته هام هست من رو راهنمایی کنند . بیشتر سعی میکنم عینا مطالبی رو که خوندم یا شنیدم بیان کنم ولی به هر حال هر انسانی ممکنه اشتباه کنه.
هر کشوری در جهان راهی برای وزن کردن و اندازه گیری حجم و مقدار برگزیده.البته این امر برای انجام کارهای بازرگانی وهر گونه مبادله بسیار لازمه.
شیوه وزن و اندازه گیری در همه جا یکسان نیست.سیستم اندازه گیری که در امریکا رایجه از انگلستان گرفته شده و از این رو نام "سیستم اندازه گیری انگلیسی" رو به اون دادند.
ایالات متحده امریکا و انگلستان تنها کشورهایی هستند که عملا از این سیستم استفاده می کنند.واحدهای اندازه گیری این سیستم از زمانهای دور به ما رسیده.برای مثال: مردم روم باستان چون می خواستند طول چیزی رو اندازه بگیرند از قدم انسان استفاده می کردند.همانطور که می دونید امروزه در سیستم اندازه گیری ما نیز پا یک واحد طول انگلیسی است.
عرض یک انگشت یا طول بند اول از انگشت اشاره مبنای پیدا شدن اینچ بوده.
برای اندازه گیری حیاط مردم از طول بازوی یک انسان استفاده می کردند. امروزه ما نیز واحدی به نام یارد داریم. یارد در انگلیسی یعنی حیاط.
در روم باستان برای اندازه گیری مسافتهای زیاد هزار گام را واحد این اندازه گیری قرار داده بودند.به حساب انها هر گام برابر با دو قدم ما بود. امروزه ما نیز برای این منظور مایل را به کار می بریم. البته اینها راههای دقیقی برای اندازه گیری نبودند. چه بسا در امپراطوری رم برای یک پا تنها در یک زمان 200 اندازه مختلف وجود داشت . در دوره استعمار امریکا هم مقیاسهای اندازه گیری در هر مستعمره ای با مستعمره دیگه فرق می کرد.
اما امروزه به کار بردن واحد های اندازه گیری یکسان در همه جا بسیار مهم تلقی شده. از اینرو به کنگره امریکا اختیار دادند تا مقیاسهای ثابتی برای وزنها و اندازه ها تعیین کند.برای حفظ واحد های وزن واندازه اداره استاندارد در واشنگتن انجام وظیفه می کند. مثلا در انجا میله ای از پلاتین هست که شدیدا از ان نگهداری می شود. این میله مقیاس طول بشمار می رود. واحد های اندازه گیری را با واحد های ثابتی که در واشنگتن هست مقایسه می کنند و به صحت انها پی می برند.
در انگلستان نیز همینگونه مقیاسهای ثابتی وجود دارد و در رصدخانه گرینویچ واقع در نزدیکی لندن نگهداری می شود.
اگر روزی یک سیستم بین المللی درباره وزن و اندازه ها در همه جا پذیرفته شود به احتمال زیاد سیستم متری است. این سیستم را فرانسه در سال 1789 بوجود اورد و امروزه در بیشتر کشورهای جهان پذیرفته شده. سیستم متری همانطور که از نامش پیداست بر مبنای متر قرار گرفته. یک متر برابر با 39.37 اینچ است.سیستم متری بر اساس اعداد دهدهی تنظیم شده. از اینرو هر واحد طول ده بار بزرگتر از واحد قبلیشه.

۲۷.۲.۸۷

باز باران با ترانه...


امروز حسابی بارون اومد وهوا عالی بود کاملا بهاری
ولی من بیشتر از بارون از بوی خاک ورعد و برق لذت بردم تعجب اوره نه؟!!

۲۶.۲.۸۷

بدون عنوان

بار الــــــــها
حاصل این خود پرستی چیست؟
"ما که خود افتادگان زار مسکینیم"
ما که جز نقش تو در هر کارو هر پندار
نقش دستی نقش جادویی نمی بینیم

ساختی دنیای خاکی را و می دانی
پای تا سر جز سرابی جز فریبی نیست
ما عروسکها ودستان تو در بازی
کفرما عصیان ما چیز غریبی نیست

ما که چون مومی به دستت شکل می گیریم
پس دگر افسانه روز قیامت چیست؟
پس چرا در کام دوزخ سخت می سوزیم؟
این عذاب تلخ و این رنج ندامت چیست؟

باز در روز قیامت بر من ناچیز
خرده می گیری که روزی کفر گو بودم
در ترازو می نهی بار گناهم را
تا بگویی سرکش و تاریک خو بودم

کفه ای لبریز از بار گناه من
کفه دیگر چه؟ می پرسم خـــــــداوندا
چیست میزان تو در این سنجش مرموز؟
میل دل یا سنگهای تیره صحرا؟!

کاش هستی را به ما هرگز نمی دادی
یا چو دادی هستی ما هستی ما بود
می چشیدیم این شراب ارغوانی را
نیستی انگه خمار مستی ما بود

سالها ما ادمکها بندگان تو
با هزاران نغمه ساز تو رقصیدیم
عاقبت هم زاتش خشم تو می سوزیم
معنی عـــــــــدل! تو را هم خوب فهمیدیم

می فریبی هر نفس ما را به افسونی
می کشانی هر زمان ما را به دریایی
در سیاهی های این زندان می افروزی
گاه از باغ بهشتت شمع رویایی

ما اگر در این جهان بی در و پیکر
خویش را در ساغری سوزان رها کردیم
بار الهــــــا باز هم دست تو در کار است!
از چه می گویی که کاری ناروا کردیم؟

ما در اینجا خاک پای باده و معشوق
ناممان می خوارگان رانده رسوا
تو در ان دنیا می و معشوق می بخشی
مومنان بی گناه پارسا خو را!
خود پرستی تو خدایا خود پرستی تو
کفر می گویم تو خوارم کن تو خاکم کن
با هزاران ننگ الودی مرا اما
گر خدایی در دلم بنشین و پاکم کن

لحظه ای بگذر زما بگذار خود باشیم
بعد از ان ما را بسوزان تا ز"خود" سوزیم
بعد از ان یا اشک یا لبخند یا فریاد
فرصتی ! تا توشه ره را بیاندوزیم.

غرور


پرسيد: به خاطر كي زنده هستي؟ با اينكه دلم مي خواست با تمام وجودم داد بزنم "بخاطر تو" بهش گفتم به خاطر هيچ كس. پرسيد پس به خاطر چه زنده هستي؟ با اينكه دلم فرياد ميزد "به خاطر تو" با يك بغض غمگين گفتم به خاطر هيچ چيز. ازش پرسيدم تو به خاطر چي زنده هستي؟ در حاليكه اشك تو چشمانش جمع شده بود گفت به خاطر كسي كه به خاطر هيچ زنده است!

۲۵.۲.۸۷

اولین روز نوشتن

سلام دوستان عزیز
امروز یعنی چهار شنبه 25 اردیبهشت 1387 ساعت 11:04 بالاخره این وبلاگ رو راه انداختم.
راستشو بخواین هیچ وقت تصمیم نداشتم بنویسم وهیچ وقتم فکر نمیکردم که یه روز خودم هم وبلاگ نویس شم چون زیاد دوست ندارم وبیشترمطالب وبلاگهای دیگه رو میخونم واکثر وبلاگ ها هم نویسندگانشون رو نمیشناسم شاید اینجوری شیرین تر باشه وقتی ادم یه نوشته ای رو می خونه. به هر حال بر حسب اتفاق منم شروع کردم به نوشتن اصلا تو وبلاگ نویسی مهارت ندارم و میدونم که ممکنه وسطای کار به مشکل بر بخورم ولی امیدوارم دوستان خوبم منو راهنمایی کنن.