۲۹.۸.۸۷

...

در نهان به انانی دل می بندیم که دوستمان ندارند و در اشکارا از انانی که دوستمان دارند غافلیم.

شاید این است دلیل تنهایی ما....

................................................................................
بعدا نوشت:وای عجب جمعه بدی بود البته هنوز تموم نشده 3 ساعتی ازش باقی مونده خدا به خیر بگذرونه از صبح که پاشدم حالم خیلی بده سرگیجه و یکم حالت تهوع دارم هر چی هم خوردم فایده نداشت رو سرگیجم خدا کنه زودتر خوب شم و الا سر کار بیچاره میشم. حالا اینکه بماند بدتر از اون گوشی موبایلم بود که بهش اب خورد و کلی حالم گرفته شد.تا متوجه شدم خشکش کردم و کلی سشوار کشیدم ولی قاط زده بود اولش که روشن نمیشد بعدش که 2 ساعتی گذشت شماره هاش قاطی شده بود 7 رو که میزدم 79 میزد 8 رو که میزدم 78 میزد 9 رو میزدم 79 میزد خلاصه سر گیجه بدی اونم گرفته بود تا اینکه بعد از 8 ساعتی که درگیرش بودم بالاخر نیم ساعتی میشه که رو به بهبودی رفته تو این گیرو دار حوصله گوشی خریدن ندارم.چون فکرم حسابی مشغوله اخه دودل شدم برای ادامه تو کارم یعنی همون کار تو مهد اخه هم محیطش اعصاب خورد کنه(مدیر) هم خستگی زیاد کار هم اینکه حقوقی که میدن نسبت به کاری که میکنی خیلی ناچیزه تازه دیر به دیرم میدن.خلاصه اگه کسی یه کار خوب برام سراغ داره بگه تنها چیزی که باعث شده تا حالا بمونم یکی علاقه به بچه هاست و دیگه اینکه نزدیکه و نیازی نیست ماشین ببرم.

هیچ نظری موجود نیست: